اقتصادناب_براساس مطالعهای که توسط Quake Capital انجام شده است، مهمترین دلایل شکست استارتآپها در ۱۰ بخش مختلف به تفکیک اهمیت آنها دستهبندی شده است
به گزارش اقتصادناب به نقل از بیمه داری نوین با نگاهی به روندهای شکلگرفته در فرآیندهای انجام کسبوکار در صنایع مختلف مشخص میشود که مأموریت قانون تقسیم کار (تخصصی شدن فرآیند تولید یک محصول یا خدمت) همچنان پابرجا باقی مانده است و هر روزه بخشهایی از فرآیند انجام کار و خلق ارزش برونسپاری شده و به صورت تخصصی توسط سایر شرکتها انجام میشود.
قانون تقسیم کار باعث میشود که کانون و هسته اصلی مدل کسبوکار روزبهروز کوچکتر شده و بیشتر کارها به بیرون از سازمان تفویض و برونسپاری شود که خود فرصتهای فراوانی را به دنبال دارد. هسته اصلی کسبوکاری که اجازه دهد سایر بخشها به آن اضافه شوند میتواند از مزیت پیادهسازی سیستم رقابتی در کل زنجیره ارزش بهره برد.
این روند در کنار فرصتهایی که برای شرکتها و صنایع به ارمغان میآورد، حامل تهدیدهایی – همانند گرفتن سهم بازار- است که ضرورت دارد به آن واکنش نشان داده شود. شرکتهایی که در قالب یک افزونه در بخشی از زنجیره ارزش مشغول به فعالیت میشوند و معمولا خدماتی بهینهتر با هزینهای پایینتر ارائه میدهند، اکثرا در قالب استارتآپها یا کسبوکارهای نوپا فعالیت خود را کلید میزنند.
بدیهی است این فرصت در صنایعی که پیچیدگی خاصی در فرآیندهای آن نهفته است، جای تأمل بیشتری دارد. صنعت بیمه از آن دست صنایعی است که پیچیدگی ذکر شده در آن نمود بیشتری دارد و این خود فرصتهای کمنظیری را برای استارتآپها فراهم آورده تا در نقاط مختلف فرآیند کسبوکار، سهیم شوند. استارتآپهای فراوانی پا به عرصه رقابت میگذارند اما تنها تعداد اندکی از آنها قادر هستند در میدان رقابت دوام بیاورند. سوالی که به ذهن خطور میکند آن است که چه دلایلی باعث این شکست میشود و استارتآپهای مختلف با ایدههای متنوع را از ادامه فعالیت باز میدارد؟
براساس مطالعهای که توسط Quake Capital انجام شده است، مهمترین دلایل شکست استارتآپها در ۱۰ بخش مختلف به تفکیک اهمیت آنها دستهبندی شده است که در ادامه به آن میپردازیم.
- نبود نیاز بازار
نبود نیاز بازار، مهمترین دلیلی است که فعالیت استارتآپها را با شکست مواجه میکند. ۴۲درصد از استارتآپها بیان داشتهاند که نبود تقاضا بازار باعث شده که کسبوکار آنها به تعطیلی کشیده شود. قبل از شروع فعالیت، استارتآپها باید به این سوال جواب دهند که فعالیت آنها دقیقا چه نیازی از بازار را تأمین میکند و نحوه ارائه خدماتشان چه تحولی را خلق خواهد کرد؟
- نبود نقدینگی
بسیاری از استارتآپها به دلیل نداشتن منابع کافی برای انجام فعالیتهایشان به مشکل برمیخورند و در کوتاهمدت از گردونه رقابت باز میمانند. عکس این موضوع نیز اتفاق میافتد. زمانیکه یک استارتآپ بیش از حد موردنیاز خود، منابع مالی جذب میکند باعث میشود تا آن را به طرز نادرستی در بین بخشهای مختلف تقسیم کرده و منابع خود را بهسرعت هزینه کند. ۲۹ درصد استارتآپها به دلیل مشکلات نقدینگی با شکست مواجه میشوند.
- تیم ناکارآمد
در اختیار داشتن یک تیم منسجم و متعهد که بهصورت مداوم کار کند و از تخصص لازم برخوردار باشد، گامی مهم در موفقیت کاری استارتآپها به شمار میآید. ۲۳ درصد از علت شکست استارتآپها به تیمهای ناکارآمد برمیگردد. بسیار حائز اهمیت است که کل تیم حول یک هدف مشخص به توافق رسیده باشند و برای رسیدن به اهداف بلندمدت خود از هیچگونه تلاشی دریغ نکنند.
- رقابت بیشازحد
زمانیکه یک شرکت بتواند محصولی بهتر از محصول حال حاضر به بازار عرضه کند، بخشی از بازار را در اختیار میگیرد. این بخش از بازار، سایر شرکتهای بزرگ یا استارتآپها را نیز ترغیب میکند تا فعالیت خود را در آن بخش آغاز کنند و بر سر آن سهم رقابت کنند. اگرچه حضور سایر شرکتها و رقابتی شدن بازار مزایای قابلتوجهی را به دنبال دارد اما باعث میشود تا بسیاری از استارتآپها (۱۹ درصد) به دلیل رقابت بیش از حد ورشکسته شوند.
- چالش قیمتگذاری
چگونگی قیمتگذاری همیشه برای شرکتها چالش بوده است؛ اما همین چالش دلیل ورشکست شدن ۱۸درصد از استارتآپها نیز بهحساب میآید. برای استارتآپها توازن بین قیمتگذاری بالا تا حدی که حاشیه امنیت سودهی و هزینههای عملیاتی را تضمین کند و نیز قیمتگذاری پایین تا حدی که توجه مشتریان را به خود جلب کند، حیاتی است.
- محصولات ضعیف
بنا به دلایل مختلف، گاهی اوقات موسسان شرکتها محصولاتی را ارائه میدهند که مطابق با نیاز مشتریان نیست، که این خود دلیل شکست ۱۷درصد از استارتآپها -به دلیل ارائه محصولات معمولی که با محصولات قبلی تمایز چندانی نداشتند- بوده است. به همین دلیل موسسین استارتآپها باید درک دقیقی از نیاز مشتریان هدف داشته باشند، معضل و مشکلی که قصد دارند حل کنند را کاملا بشناسند و اینکه مشخص کنند محصولات آنها چگونه به حل مشکلات کمک میکند.
- مدل کسبوکاری
نبود یک استراتژی پرداخت نقدی بدهی، پیدا نکردن راهی برای رسیدن به صرفههای اقتصادی و سایر مسائل مدل کسبوکاری، علت ورشکست شدن ۱۷درصد از کل استارتآپها بوده است. بدون داشتن یک مدل کسبوکاری مناسب، بازگشت سرمایه در سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز در هالهای از ابهام -حتی اگر استارتآپ یک محصول بیعیب و کامل ارائه دهد- قرار میگیرد.
- بازاریابی ناموفق
بسیاری از موسسین به محصولی که خلق میکنند ایمان راسخ دارند تنها برای فراموش کردن اینکه اگر مخاطبان هدف از وجود محصول آگاه نباشند شرکت موفق نخواهد شد. در بین ۱۴درصد از کل استارتآپ ها، فقدان بازاریابی یا عدم درک بهموقع از اینکه چگونه محصول به دست بازار هدف برسد، منجر به ورشکست شدن استارتآپها شده است.
- مشتریمحور نبودن
بیل گیتس در یک جمله مشهور گفته است که «ناراضیترین مشتریان باارزشترین منبع یادگیری هستند»؛ اما متأسفانه بسیاری از استارتآپها نتوانستند از بازخورد نظرات مشتریان بهره برند و طبق آن عمل کنند. بهجای آزمایش مداوم، نظارت دقیق و سازگار کردن محصول با نیازهای مشتریان، برخی از موسسین در این دام میافتند که بهجای اینکه محصول را برای مشتریان تولید کنند، برای خودشان تولید میکنند (علت شکست ۱۴درصد از استارتآپها).
- زمانبندی ضعیف
بیل گراس، بنیانگذار Idealab (یک انکوباتور که بیش از ۱۰۰ شرکت را میزبانی کرده است) در برنامه تدتاک (TED Talk) پنج عامل اصلی را که برای موفقیت استارتآپها حیاتی است، برشمرد. با کمک صدها مطالعه موردی، او نتیجهگیری کرد زمانبندی اولین عامل در موفقیت یک استارتآپ است که تا ۴۲درصد تفاوت بین شکست و موفقیت را تعیین میکند. بهعنوانمثال، گراس میگوید موفقیت Airbnb را میتوان به زمانبندی بینقص آن نسبت داد چراکه «در حین رکود اقتصادی زمانی که مردم به پول بیشتر نیاز داشتند به مردم کمک کرد تا برای به دست آوردن درآمد مورد نیاز مجبور نشوند خانه خود را اجاره دهند».
همانطور که مشخص است در اکثر موارد یک استارتآپ چندین چالش -که مورد بحث قرار گرفت- را تجربه خواهد کرد که این موسسین را مجبور خواهد کرد تا بین باز بودن و ورشکست شدن شرکت خطمشی باریکی ترسیم کنند. با اینحال برای موسسین فعلی و نیز کارآفرینان خلاق آگاه بودن از چالشها و مشکلاتی که استارتآپها بهصورت تاریخی با آن روبهرو بودهاند، بهترین راه تضمین این نکته است؛ کارهایی که به شکل متفاوتی انجام شوند، میتوانند بهترین نتیجه را به دنبال داشته باشند.
استارتآپهای بیمهای در ایران
در سال ۱۳۹۵ فعالیت استارتآپهای بیمهای در کشور کلید خورد و چندین شرکت (افزونه) تلاش کردند تا با انجام بهینهتر اقدامات و فرآیندهای بیمهگری، سهمی از صنعت بیمه (پلتفرم) به دست بیاورند. آغاز فعالیت این شرکتها با تأکید بر مقایسه و خرید آنلاین بیمهنامهها بود که مستقیما بخشهای پایانی زنجیره ارزشافزوده بیمه را هدف قرار داد. فرصتهای خالی در بازار باعث شد تا بعضی از استارتآپها طی چند سال فعالیت، رشد قابلتوجهی را تجربه کنند. چنانکه تمام اتفاقات مطابق با میل استارتآپها رخ دهد، این استارتآپها طی سالهای آتی قدرت ناشی از تعداد بالای نمایندگیهای یک شرکت را خنثی میکنند و عملا حضور آنها در عرصه رقابت را تا مرز تأثیرگذاری صفر پیش خواهند برد. با وجود این دست از استارتآپها، شرکتهای بیمهای که چندین برابر برخی از شرکتها نمایندگی دارند، مزایای فروش بیشتر خود را در معرض خطر میبینند. با اینحال بخش فروش و مقایسه محصولات بیمهای که تنها بخشی از کیک بزرگ صنعت بیمه است، نمیتواند برای حضور تعداد زیادی استارتآپ توجیه اقتصادی داشته باشد. این بازار کوچک و رقابتی قادر است برخی از استارتآپهای بیمهای ایران را در جرگه ۱۹ درصدی -به علت رقابت بیش از حد- شکست استارتآپها قرار دهد.
فرآیند بیمهگری تنها در فروش محصولات و بازاریابی آن خلاصه نمیشود؛ شناسایی و ارزیابی، پذیرش و مدیریت ریسک در بیمه بخش اصلی کیک صنعت بیمه را تشکیل میدهد که استارتآپها از حضور در آن فعلا چشم پوشیدهاند. برخلاف بخش فروش، فعالیت در این دو بخش نیازمند سرمایه و دانش تخصصی است که معمولا در بلندمدت میتوان ثمره آن را برداشت کرد. بدون تردید نیاز بازار نیز در این دو بخش مهم جای گرفته و فرصتهای کمنظیری را برای استارتآپهای خلاق و جسور فراهم آورده است. آیا زمان شروع بازی برد-برد استارتآپها و شرکتهای بیمه فرا رسیده است؟