اخبار مهماقتصاد و داراییاقتصادیبیمهپول وسرمایهپیشخوان

ایده نابی که عقیم ماند

جای خالی مشاور بیمه‌ای در سریال «پلاک 13»

اقتصادناب_به نظر می‌رسد سازندگان سریال، تنها سفارشی مبنی بر گنجاندن مفهوم بیمه در داستان دریافت کرده‌اند و بدون آن‌که به تحقیق بیشتر و برگزاری جلسات متوالی با مشاوران بیمه‌ای زبده بپردازند، داستان را بر اساس پیش‌فرض‌های ذهنی و آشنایی عمومی با بیمه نوشته‌اند، در حالی که بیمه یک حرفه و تخصص محسوب می‌شود و اتفاقاً در اذهان مردم، برداشت‌های غلط و اشتباهی نسبت به آن وجود دارد.

به گزارش اقتصادناب   از میانه‌های پاییز سال ۱۴۰۰، سریال «پلاک ۱۳» هر شب حول و حوش ساعت ۲۰ از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود. ساعتی مناسب در یکی از پرمخاطب‌ترین شبکه‌های رسانه ملی می‌تواند مخاطبان بسیاری را پای سریال بنشاند، اما جست‌وجو در سایت «تلوبیون» نشان می‌دهد پربازدیدترین قسمت این سریال کمتر از ۴۰ هزار بازدید دارد و دیگر قسمت‌ها به طور میانگین ۲۵ هزار بار توسط مخاطبان دیده شده‌اند؛ این در حالی است که سریالی مانند «برف بی‌صدا می‌بارد» که بلافاصله بعد از «پلاک ۱۳» روی آنتن می‌رود، آمارهای بهتری را ثبت کرده است. از آنجایی که سریال «پلاک ۱۳» در ژانر کمدی تعریف می‌شود طبیعتاً باید مخاطبان بیشتری داشته باشد؛ این آمار سال‌های سال در سینما و تلویزیون ایران حاکم بوده است. همین حالا نگاهی به جدول پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران نشان می‌دهد در جمع ۱۰ فیلم پرفروش، فقط یک فیلم غیر کمدی جای دارد.

 

فرهنگ‌سازی از طریق فیلم و سریال

آرش معیریان به عنوان کارگردان و سلیم ثنائی در قامت تهیه‌کننده در این سریال به سراغ مسائلی مانند فرهنگ بیمه رفته‌اند تا مردم را با آنچه کمتر شنیده‌اند و می‌دانند، آشنا کنند. چنین اتفاقی پیش‌تر بارها و بارها در تلویزیون و سینما رخ داده و متولیان امر با سرمایه‌گذاری روی سریال‌ها و فیلم‌ها کوشیده‌اند پیام خود را از طریق جعبه جادویی و پرده نقره‌ای به مخاطبان برسانند.

یکی از موفق‌ترین نمونه‌ها را می‌توان فیلم «دایره مینا» دانست؛ فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی در سال ۱۳۵۳ ساخته و چهار سال بعد اکران شد. این فیلم تأثیرگذار، زمینه‌ساز تأسیس سازمان انتقال خون در ایران شد. در سال‌های اخیر هم چندین فیلم و سریال با مضمون قصاص و ترویج فرهنگ بخشش ساخته و پخش شده‌اند. یکی از نمونه‌های اخیر، سریال پربیینده «افرا» بود. همچنین سال ۱۳۹۶ سریالی به نام «نفس شیرین» با حمایت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تولید شد تا فرهنگ اهدای عضو را بیش از پیش جا بیندازد و مردم را به نجات جان دیگر انسان‌ها تشویق کند، اما در این میان دو نکته بسیار حائز اهمیت وجود دارد؛ اول مشاور متخصص و مسلط بر موضوع پیام و دیگری ساخت اثری قدرتمند با قدرت انتقال غیرمستقیم مفهوم مورد نظر.

جای خالی مشاور بیمه‌ای

برای ساخت سریال‌هایی که برای انتقال پیام و مفهومی تلاش می‌کنند و می‌کوشند فرهنگی را در میان مردم جا بیندازند، حضور مشاوران متخصص و خبره و البته آشنا به مدیوم تلویزیون یا سینما ضروری به نظر می‌رسد. در سریال‌هایی با موضوع قصاص یا درگیری‌های حقوقی، سازندگان از وجود مشاوران حقوقی یا قضایی استفاده می‌کنند. در سریال‌هایی با تم پلیسی یا مذهبی یا تاریخی نیز از حضور مشاوران انتظامی یا آشنا به مذهب یا تاریخ بهره می‌گیرند. در سریال «پلاک ۱۳» هرچند لزوم فرهنگ‌سازی درباره استفاده از خدمات بیمه در ابعاد مختلف زندگی، در داستان گنجانده شده، اما چندان تأثیرگذار از کار در نیامده است.

به طور مثال سریال با نشان دادن اختلاف بین «جلال» و «مریم»، پسرعمو و دخترعمو آغاز می‌شود؛ اختلافی که ازدواج فرزندان آنها را هم تحت تأثیر قرار داده است. آنها تمام دارایی خود را تبدیل به کالا کردند، اما سرقت کامیون «جلال» سبب شد تمام سرمایه آنها بر باد برود و روابط خانوادگی آنها نیز دچار اختلال شود. «شهاب» برادر «مریم» و پسرعموی «جلال»، وکیل است. او خود را وکیلی کارکشته، ذی‌نفوذ با پرونده‌های میلیاردی می‌داند. او پولی که قرار بوده برای خرید بیمه کردن بار هزینه شود را به پرداخت بدهی مهریه همسر اول خود اختصاص داده و ماجرا را بغرنج‌تر کرده است. این موضوع هرچند می‌تواند نویددهنده شروعی خوب برای سریال باشد و همچنین بیمه را به عنوان یک سرمایه‌گذاری و ضرورت، نه هزینه معرفی کند، اما پیام سریال در ادامه داستان، چندان نمود پررنگی ندارد؛ اینجاست که جای خالی مشاور بیمه‌ای بیش از پیش احساس می شود.

به نظر می‌رسد سازندگان سریال، تنها سفارشی مبنی بر گنجاندن مفهوم بیمه در داستان دریافت کرده‌اند و بدون آن‌که به تحقیق بیشتر و برگزاری جلسات متوالی با مشاوران بیمه‌ای زبده بپردازند، داستان را بر اساس پیش‌فرض‌های ذهنی و آشنایی عمومی با بیمه نوشته‌اند، در حالی که بیمه یک حرفه و تخصص محسوب می‌شود و اتفاقاً در اذهان مردم، برداشت‌های غلط و اشتباهی نسبت به آن وجود دارد. در این میان، وظیفه سازندگان سریال بیش از پیش مهم جلوه می‌کند. آنها علاوه بر فرهنگ‌سازی بیمه‌ای باید تصورات غلط را از ذهن مردم بزدایند و این کار بدون بهره‌گیری از وجود مشاوران زبده، میسر نیست.

از مشاور کیهان‌شناس تا مفاهیم روان‌شناختی

می‌توان به نمونه‌های بسیار موفق خارجی اشاره کرد. به طور مثال کریستوفر نولان برای ساخت فیلم ماندگار «اینتراستلار» یا «میان‌ستاره‌ای» از وجود پروفسور «کیپ تورن»، فیزیکدان سرشناس در قامت مشاور علمی بهره برد. همچنین برادر او یعنی «جاناتان نولان»، نویسنده این فیلم، درس «نظریه نسبیت» را در دانشگاه مؤسسه فناوری کالیفرنیا برای نوشتن فیلمنامه خواند تا دانش علمی خود را درباره فضا و ابعاد زمان افزایش دهد. برای ساخت سریال «پلاک ۱۳» حداقل کار، بهره‌گیری از وجود مشاور بیمه‌ای خبره و همچنین برگزاری جلساتی برای نویسندگان درباره مفهوم بیمه بود. شاید از سوی عوامل سریال ادعا شود در این باره اقداماتی انجام شده است، اما در عمل، انعکاس موفقی در سریال «پلاک ۱۳» مشاهده نمی‌کنیم، به گونه‌ای که این آموزش‌ها یا مشاوره‌ها در خدمت پیام قرار گیرد.

از سوی دیگر مفاهیم و پیام های این‌چنینی نباید به صورت مستقیم به مخاطب ارائه شوند، بلکه باید در لایه‌های عمیق و جذاب پیچیده شده و در تار و پود داستان تنیده شوند، به طوری که مخاطب فراموش کند چنین پیامی قرار است دریافت کند. در حقیقت این فرهنگ‌سازی به صورت ناخودآگاه در وجود مخاطب نفوذ می‌کند و اثر می‌گذارد. در این خصوص می‌توان مثال‌های بسیاری زد. به عنوان نمونه انیمیشن‌های موفقی مانند «درون بیرون»، «روح» و «بالا»، مفاهیم عمیق روانشناختی و حتی هستی‌شناسانه را در قالب داستان‌هایی بسیار جذاب برای مخاطب کودک و حتی بزرگسال تولید و ارائه کردند. همچنین می‌توان از کارتون فراموش‌نشدنی «لوک خوش‌شانس» نام برد؛ وقتی خالقان مجموعه متوجه تأثیر منفی و نامناسب سیگار او روی کودکان و نوجوانان شدند، تکه‌ای از ساقه علف را جایگزین کردند، چرا که می‌دانستند تلویزیون و سینما چه دایره وسیعی از مخاطبان را شامل می‌شوند یا در هنگام پخش سریال «شب‌های برره»، صاف کردن گلوی «شیرفرهاد» میان بچه‌ها رواج پیدا کرد. در حقیقت یک سریال تا این اندازه می‌تواند روی فرهنگ و اخلاق جامعه تأثیر مثبت یا منفی بگذارد.

انتقال مستقیم و غیرمستقیم پیام

البته در «پلاک ۱۳»، نویسندگان سریال، چندین بار دیگر به غیر از موضوع آغازین، پیام‌های بیمه‌ای را گنجانده‌اند، اما به شکل داستان‌های فرعی ارائه شده و اصلاً حذف آنها صدمه‌ای به بافت و ساختار سریال نمی‌زده است. به طور مثال دو تن از دوستان «جلال» که هیچ تأثیری در روند داستان ندارند به یکباره سر و کله شان پیدا می‌شود و از او می‌خواهند مشکل آنها را حل کند؛ یک روز از تاریخ انقضای بیمه آنها گذشته و تصادف کرده‌اند یا در قسمتی دیگر «تیمور» تصمیم به پرورش ماهی‌های گرانقیمتی می‌گیرد و با سرقت آنها توسط برادر «مهسا پاکدامن»، سازندگان سریال تلاش می‌کنند بار دیگر پیامی در خصوص بیمه به مخاطب

کنند.

البته باید به نکات مثبتی هم اشاره کرد؛ به طور مثال اتفاقاتی که برخی رقم می‌زنند تا بتوانند با فریب شرکت‌های بیمه، خسارت‌های هنگفتی بگیرند. در یکی از قسمت‌ها «اشکان» با نقش‌آفرینی علی صادقی، همراه دوستش می‌خواهد با آتش زدن خانه از بیمه پول بگیرد یا وقتی با خودروی «مریم» تصادف کرده، سعی می‌کند با اغراق، درصد خسارت را بالاتر از آنچه واقعاً بوده نشان دهد تا بتواند مأمور بیمه را مجاب به پرداخت حداکثر خسارت کند. این سریال ۹۰ قسمتی به شکل اپیزودی تهیه شده و هرچند بازیگران ثابتی دارد، اما در هر قسمت یا هر دو قسمت، داستانی مجزا را روایت می‌کند. این اتفاق می‌تواند هم به سود سریال باشد و دست نویسندگان را برای گریز زدن به موضوعات مختلف باز بگذارد و هم می‌تواند به نکته منفی بدل شده و شخصیت‌پردازی نقش‌ها را عقیم بگذارد.

خاطرات خوشی که زنده نشد

سریال‌های نود شبی، یادآور خاطرات خوشی برای مخاطبان تلویزیون است؛ مجموعه‌هایی که با مهران مدیری به اوج رسید و به خلق مجموعه‌های ماندگاری مانند «پاورچین»، «نقطه‌چین» و «شب‌های برره» ختم شد. در ادامه کارگردان‌هایی مانند رضا عطاران و سعید آقاخانی با ساخت سریال‌هایی مانند «خانه به دوش» و «متهم گریخت» سطح ذائقه مخاطب را بالا بردند، اما در سال‌های اخیر ژانر طنز در تلویزیون با افت شدیدی مواجه شده است؛ کارهایی ساخته شده که پرداخت خوبی نداشته‌اند و خیلی زود فراموش شده‌اند یا کارگردان‌ها تصمیم گرفتنه‌اد شخصیت‌های جذابی که امتحان پس داده‌اند را تکرار کنند، مانند تیپ‌های مریم امیرجلالی و مرجانه گلچین، حتی سریال «صفر بیست و یک» به کارگردانی جواد رضویان و سیامک انصاری که ابتدا قرار بود در چهار فصل ساخته شود به دلیل بازخوردهای منفی در همان فصل اول متوقف شد.

«پلاک ۱۳» نیز هرچند توانسته مخاطبانی را با خود همراه کند، اما نمی‌توان از این مجموعه به عنوان اثری موفق یاد کرد. البته تاریخ باید درباره این اثر قضاوت کند، ولی بعد از گذشت حدود نیمی از سریال نیز می‌توان نقد و تحلیلی درباره سریال داشت. آرش معیریان، کارگردان شناخته‌شده‌ای است که با ساخت فیلم «کما» توانست یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های دو دهه اخیر سینمای ایران را بسازد، اما در ادامه با وجود فعالیت مداوم در ژانر طنز نتوانست آثار درخشانی به کارنامه خود اضافه کند.

یکی دیگر از نکاتی که باید در این سریال به آن اشاره کرد استفاده از بازیگرانی است که هرچند نام‌هایی آشنا برای مردم به شمار می‌روند، اما عموماً در چند سال اخیر بسیار کم‌کار بوده و حتی فراموش شده بودند. اردلان شجاع کاوه، سامان دارابی و حتی علی صادقی در سال‌های گذشته کمتر در قاب تلویزیون ظاهر شده‌اند. در مجموع باید گفت سریال «پلاک ۱۳» که حتی نامش یادآور فیلم مشهور «آپارتمان شماره ۱۳» و سریال «ماجراهای خانه شماره ۱۳» در دهه ۶۰ و ۷۰ است، در انتقال پیام‌های بیمه‌ای خود چندان موفق ظاهر نشده است. شاید زمان بیشتری باید صرف می‌شد و سازندگان سریال بیشتر از نظرات مشاوران بیمه‌ای بهره می‌بردند تا حداقل در انتقال این مفهوم و پیام مهم بهتر عمل کنند، چرا که بیمه، هزینه نیست، بلکه سرمایه‌گذاری و دوراندیشی برای حفظ جان و مال خود است.

نمایش بیشتر

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا