رضا عطاران چه قشنگ گفت:
《اصولا زنها “خر” نمیشن “عاشق” میشن….
هر وقت درک و فهمت به جایی رسید که روی “احساس” زن ها اسم “خریت” نذاری ….
میتونی به خودت بگی “مرد”》
وقتی خدا زن را می آفرید در روز ششم تا دیر وقت کار میکرد.
فرشته ای اومد و پرسید:چرا انقدر روی این یکی وقت میگذاری؟
خدا پاسخ داد:میدونی چه خصوصیاتی در نظر گرفتم تا درستش کنم؟
باید بیش از٢٠٠ قسمت قابل حرکت داشته باشه,ازهمه جور غذا استفاده کنه,وقتی بیمار میشه,خودش خودش رو معالجه کنه,١٨ساعت در روز بتونه کار کنه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگیره .و با یه بوسه از زانوی زخمی تا قلب شکسته رو شفا بده!!!
خداوند گفت:چیزی نمونده موجودی که محبوب قلبم هست رو کامل کنم.
فرشته جلوتر اومد و زن رو لمس کرد:این که خیلی لطیفه!
بله لطیفه,ولی خیلی قوی درستش کردم نمیتونی تصور کنی چه چیزهایی رو میتونه تحمل کنه و بر چه مشکلاتی پیروز شه؟
فرشته گونه زن رو لمس کرد:خدا فکرکنم بار مسولیت زیادی بهش دادی! داره چکه میکنه؟
خدا گفت:این اشکه,اون با اشکهاش غمهاش,تردیدهاش,عشقش و تنهایی و رنج و غرورش رو بیان میکنه.
فرشته رو به خدا گفت:تو فکر تمام چیزهای خارق العاده رو برای ساختن “مادرها” کرده ای!!!
و خداوند گفت:”فقط یک چیزش خوب نیست,خودش فراموش میکنه که چقدر با ارزشه”