
اقتصادناب_مطابق آخرین آمار در پاییز ۱۴۰۳، استان کرمانشاه بار دیگر در جمع استانهای با بالاترین شاخص فلاکت قرار گرفت. پرسشی اساسی که همواره ذهن سیاستگذاران و متفکران را به خود مشغول کرده است، این است که چرا این چرخهی معیوب ادامه دارد؟ چرا باوجود تمام سیاستهای اقتصادی، تغییری ملموس در شرایط زندگی مردم ایجاد نمیشود؟ اما این بار نمیخواهیم صرفاً به آمارهای اقتصادی و دلایل متداول آن بپردازیم، بلکه میخواهیم از زاویهای متفاوت و بهمراتب خطرناکتر به این موضوع نگاه کنیم. آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، بار شناختی ناشی از فلاکت است؛ عاملی که نهتنها زندگی روزمرهی مردم را تحت تأثیر قرار داده، بلکه مسیر توسعهی استان را نیز مسدود کرده است.
شاخص فلاکت، که از مجموع نرخ بیکاری و تورم به دست میآید، تنها یک دادهی آماری نیست. این عدد بازتابی از واقعیتهای تلخ زندگی روزمرهی مردم است: محدودیتهای مالی، فشارهای روانی، و تصمیمات پرریسکی که گاه از روی ناچاری اتخاذ میشوند. وقتی این شاخص افزایش مییابد، به این معنا نیست که مردم فقط قدرت خرید کمتری دارند، بلکه نشاندهندهی این است که آنها روزبهروز بیشتر درگیر چالشهای ذهنی و شناختی میشوند؛ چالشهایی که توانایی تفکر بلندمدت را از آنها سلب میکند.
در علوم شناختی، اصطلاحی به نام “بار شناختی” وجود دارد که به میزان فشاری اشاره دارد که پردازش اطلاعات بر ذهن تحمیل میکند. ذهن انسان ظرفیت محدودی دارد و زمانی که بخش زیادی از این ظرفیت صرف نگرانیهای مالی و تأمین نیازهای اولیه شود، فضای کمی برای تفکر خلاقانه، یادگیری مهارتهای جدید و برنامهریزی برای آینده باقی میماند. مطالعات نشان میدهند که فلاکت میتواند عملکرد شناختی افراد را بهاندازهی کاهش ۱۳ واحد ضریب هوشی (IQ) کاهش دهد. این یعنی فردی که در شرایط مالی خوبی قرار دارد، میتواند تصمیمات اقتصادی و شغلی بهتری بگیرد، اما فردی که تحت فشار اقتصادی است، به انتخابهای نادرست و پرریسک روی میآورد؛ انتخابهایی مانند گرفتن وامهای غیرضروری، فروش داراییهای ارزشمند، ترک تحصیل، یا روی آوردن به مشاغل غیررسمی و کمدرآمد. رفتارهای هیجانی مانند عصبانیت زودتر و شدیدتر، درگیری، مصرف مواد مخدر و… درواقع، فلاکت صرفاً یک محدودیت مالی نیست، بلکه یک وضعیت ذهنی است که تصمیمگیری را مختل کرده و خود را بازتولید میکند. این همان دلیلی است که باعث میشود بسیاری از سیاستهای اقتصادی نتوانند بهتنهایی از چرخهی فلاکت جلوگیری کنند.
وقتی فلاکت بر یک جامعه حاکم شود، پیامدهای آن تنها به کاهش قدرت خرید و افزایش بیکاری محدود نمیشود، بلکه اثرات عمیقتری بر ذهنیت و الگوی تصمیمگیری مردم بر جای میگذارد. در چنین وضعیتی، افراد تحت فشار اقتصادی، بیشتر به راهحلهای فوری فکر میکنند تا برنامهریزی بلندمدت. در این شرایط، افراد بیشتری به کمکهای دولتی وابسته میشوند که خود این چرخهی معیوب را تقویت میکند. این شرایط موجب میشود هزینههای ضروری مانند خوراک و مسکن اولویت پیدا کنند و بسیاری از خانوادهها آموزش را بهعنوان یک هزینهی اضافی در نظر گرفته و از آن صرفنظر میکنند. این باعث میشود نسل بعدی نیز با همان محدودیتها مواجه شود.
علاوه بر موارد فوق، هنگامی که مردم بارها شاهد شکست سیاستهای اقتصادی بودهاند، امید خود را نسبت به تغییر شرایط از دست داده و انگیزهی خود را برای مشارکت در فعالیتهای توسعهای کاهش میدهند. اینها همه نشانههایی از یک جامعهی گرفتار در “تلهی شناختی فلاکت” هستند.
برای کاهش بار شناختی و حرکت به سمت توسعه، چند اقدام ضروری به شرح زیر است:
۱. آموزش و بازآفرینی مشاغل با رویکرد رفتاری-شناختی: بسیاری از افراد در تصمیمات اقتصادی خود دچار اشتباهات شناختی میشوند. با ارائهی آموزشهای مناسب و بازآفرینی مهارتها با رویکردی شناختی، میتوان این خطاها را کاهش داد و به افراد کمک کرد تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
۲. اصلاح سیاستهای حمایتی: بهجای تمرکز صرف بر پرداخت یارانههای نقدی، باید سرمایهگذاری در زیرساختهای آموزشی و بهداشتی افزایش یابد. این تغییرات باعث میشود که مردم قادر به خروج از فلاکت شوند و به بهبود وضعیت اقتصادی خود دست یابند.
۳. کاهش بوروکراسی در توسعهی کسبوکارها: فرآیندهای پیچیدهی اداری و موانع قانونی سبب میشوند بسیاری از کارآفرینان از ورود به بازار دلسرد شوند. سادهسازی این روندها با کاهش بار شناختی میتواند به رشد کسبوکارهای نوپا کمک کند و در نهایت موجب رونق اقتصادی شود.
۴. حفظ ثبات و تقویت سیگنالهای اقتصادی: رفتارهای سیاستگذاران و سیاستهای اقتصادی باید بهگونهای طراحی شوند که سیگنالهای روشن و قابلاعتماد به کارآفرینان ارسال کنند. از سیاستهای موقتی که باعث پیچیدهتر شدن وضعیت میشود، باید اجتناب کرد. این رویکرد به مردم و سرمایهگذاران کمک میکند تا از فشارهای ناشی از بار شناختی کاسته و بتوانند تصمیمات بهتری را بر اساس اطلاعات صحیح و معتبر اتخاذ کنند.
در پایان میتوان گفت، فلاکت فقط یک مسئلهی اقتصادی نیست؛ بلکه یک چالش شناختی است که تصمیمگیریها را مختل کرده و خود را بازتولید میکند. استان کرمانشاه برای خروج از این چرخهی معیوب، نیازمند سیاستهایی است که نهتنها شاخصهای اقتصادی را بهبود بخشد، بلکه فشار ذهنی ناشی از فلاکت را نیز کاهش دهد. توسعهی پایدار زمانی ممکن است که مردم بتوانند به آیندهای بهتر فکر کنند، نه اینکه تمام توان ذهنیشان صرف گذران امروز شود. اگر کرمانشاه میخواهد از فهرست استانهای با بالاترین شاخص فلاکت خارج شود، باید راهی برای کاهش بار شناختی مردم خود بیابد. تصمیمات امروز، شکلدهندهی آیندهای هستند که پیش رو داریم.
✍ نویسنده: سرکار خانم دکتر سمیه حیدری، پژوهشگر توسعه اقتصادی و علوم شناختی